پريساپريسا، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 12 روز سن داره

پريسا دردونه مامان و بابا

14 و 15ماهگی

1393/6/29 15:43
867 بازدید
اشتراک گذاری

سلام مامانم,نفسم,عشقم

واقعا عذرخواهم بابت تاخیرم در اپ کردن وبلاگت و الان نمیدونم از کجا و چطور شروع کنم اما بهم حق بده اخه شما اصلا اجازه نمیدی من بیام سر لپ تاپ

تا لب تاب و گوشی دستمون ببینی سریع گریه میکنی تا ازمون بگیری

مطلب زیاده ولی سعی میکنم مفید و مختصر تا جایی که امکانش باشه بنویسم

روزها در پی هم میگذرن و هر روز از با تو بودن لذت میبرم

 هرروز شیرین کاریای جدیدی میکنی که ما گاهی ازین همه هوش و شیطونیت تعجب میکنیم

قربونت بشم ماشالا اینقدر زرنگی

امیدوارم همیشه سالم و سلامت باشی و هیچ وقت ناراحتی و مریضیت رو نبینم

خلاصه عاشقتم عاشق تک تک کارا و حرفات

حالا بریم سراغ کارهای شما تو این سه ماهه:

یه مدت تلفن از دست شما در امان نبود و تا بیکار میشدی تلفن رو برمیداشتی

خیلی جالب ادای منم درمیاوردی میرفتی جلو اینه اخه تلفن کنار دراوره

وکلی حرف میزدی و گاهی هم میخندیدی
خندهخندهخنده

دیگه نمیزاری بهت غذا بدم و میخای خودت بخوری قربون دستای کوچولوت بشم

یه مدت سرت رو گرم میکردم و یه قاشق میدادم دست خودت یه قاشق دست من

اما حالا بلا شدی و نمیزاری حتی اگه دهنت غذا بزارم میریزی بیرون تا خودت بخوری

به خاطر همینم غذا زیاد نمیخوری چون بیشتر بازی میکنی و همه رو میریزی

البته بعد کلی تمرین دختر گلم میتونه چند قاشقی بخوره و منم کلی تشویقش میکنم

به خاطر این همه سعی و تلاشت فدات بشم الهی

خدایی خیلی شیطونی البته منم غیر کارای خطرناکی که میکنی خیلی حال میکنم

میبینم یه دختر اینقدر شیطون و باهوشه ماشالا هزار ماشالا

تو خونه هیچ چیزی از دست شما در امان نیست از مبل و کشو کمد و کابینت و غیره

تمام کابینتا رو که با ربان بستم از دست شما

کشوهای کمدم که خیلی وقته از دست شما در امان نیستن

میری سرشون و همه رو میریزی بیرون

خیلی لذت میبری وقتی خالی میشه قربون شیطونکم بشم

از میوه های مورد علاقت اول از همه انگوره حتی گاهی خیلی گریه میکردی و جیغ میکشیدی

تا انگور دیدی اروم شدی فدای انگور خوردنت که دل ادمو اب میکنه

شهریور امسال خیلی ماه خوب و خاطره انگیزی بود

چند تا عروسی داشتیم و از همه مهم تر خاله ملیحه از انگلیس اومد که خیلی همه خوشحال بودیم

عروسی دایی سعید_پسر خاله دختر خاله مامان و مینا جون دوستم

به خاله ملیحه سفارش داده بودم از انگلیس برات یه لباس سفیر خوشگل برا عروسی دایی جون بیاره

خاله جونم کلی زحمت کشیده بود برات یه لباس خوشگل اوده بود اما خیلی غصه خوردم برات یزرگ بود

و کلی دنبال لباس برات گشتم تا بلاخره شب عروسی یکی گرفتم

خلاصه خاله جون خیلی زحمت کشیده بود و کلی سوغاتی برات ورده بود دستش درد نکنه

اما نمیدونم چرا روزای اول غریبی میکردی و بغلش نمیرفتی

اما روز اخر تو فرودگاه گریه کردی و نمیخواستی از بغلش بیای پایین

وای خدا دلم میخاد بخورمت وقتی میای از ته دل بغلم میکنی و کلی بوس

قربون مهربونی دختر نازم بشم,خیلی لحظه شیرینیهمحبتمحبت

عاشق نقاشی کردنی و همش کاغذ و مداد میاری میگی نی نی

یعنی نی نی بکشم گاهی هم چش چش یعنی چشم چشم دو ابرو

عاشق کتاباتی و البته همه رو وقتی خوندی پاره میکنی نمیدونم چرا??/قه قهه

خلاصه  هرچی ازین روزای شیرین و کارای جالبت بگم تمومی نداره قربونت

عاشقتم مامانی هیچ وقت غمتو نبینم

حالا میریم سراغ عکسای این مدت:

چی میگی خاله به دخملم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


بقیه عکسا چون زیاد بودن در ادامه مطلب:

مراحل کتاب خوندن نفس مامان:

مراحل بالا رفتن از اپن اشپزخونه:خندونک

بهم ریختن خونه در چند دقیقه:تعجب

منم سوار میکنی خانومی:

قربون بشم با خودت بازی میکنی:

اااا چرا مزاحمم میشی دارم بازی میکنم:عصبانی

عاشق بالا رفتن از مبل و تخت و خلاصه هرجا که بری ازش بالا:سوت

کدوم خوشمزه تره:زبان

فدای اون غذا خوردنت من بشم:محبت

خوش تیپ مامان :عینک

پریسا و دختر عمه و پسر عمه جونش:

پسندها (1)

نظرات (2)

فروشگاه می هی
11 مهر 93 6:42
سلام امیدوارم یه روز یه پیانیست بزرگ شی. تا فرصت داری به من سر بزن و از صفحات سایتم دیدن کن
مامان رهام
19 مهر 93 11:45
خیلی عکسای خوشگلی گرفتی عین خود پریساجون