پريساپريسا، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 30 روز سن داره

پريسا دردونه مامان و بابا

16و17 ماهگی

دختر گلم سلام الان که دارم این مطلب رو مینویسم شما وارد 18 ماهگی شده با کلی کلمه و کارای جدید واقعا باورم نمیشه چه زود گذشت و چه زود داری بزرگ میشی از الان مطمینم دلم برای این روزا تنگ میشه هر روز و هر روز شیرین تر و با مزه تر میشی تا الان کلی کلمه بلدی که البته اکثرشو اول کلمات رو میگی و بعضیا رو خیلی بامزه میگی دایره لغات پریسا جون تا الان: مامان,بابا,اب البته با کشیدن ا,پیشی,طوطو گاهی جوجو,داای(دایی),باس(باز کردن) ایش(جیش),دا(دالی),می می,چیش(چشم),دو,بیا,بیشی(بشین),نی نی,نیس(نیست) شی(هیس),بابای,گاگان(قان قان ماشین) دوگ البته تازگی میگی دوغ,توپ,ایو(الو),دد,بی(بیست),کی(کیف),ک(کفش),دس(دست) تاتا عبابی(تاب تاب عباسی),کوجا(کج...
3 آبان 1393

14 و 15ماهگی

سلام مامانم,نفسم,عشقم واقعا عذرخواهم بابت تاخیرم در اپ کردن وبلاگت و الان نمیدونم از کجا و چطور شروع کنم اما بهم حق بده اخه شما اصلا اجازه نمیدی من بیام سر لپ تاپ تا لب تاب و گوشی دستمون ببینی سریع گریه میکنی تا ازمون بگیری مطلب زیاده ولی سعی میکنم مفید و مختصر تا جایی که امکانش باشه بنویسم روزها در پی هم میگذرن و هر روز از با تو بودن لذت میبرم  هرروز شیرین کاریای جدیدی میکنی که ما گاهی ازین همه هوش و شیطونیت تعجب میکنیم قربونت بشم ماشالا اینقدر زرنگی امیدوارم همیشه سالم و سلامت باشی و هیچ وقت ناراحتی و مریضیت رو نبینم خلاصه عاشقتم عاشق تک تک کارا و حرفات حالا بریم سراغ کارهای شما تو این سه ماهه: یه مدت تلفن از دست ش...
29 شهريور 1393

شیرین کاری های عسل مامان(13 ماهگی)

سلام عسلکم نفسم اومدم تا از شیرین کاریات بگم که قندو تو دلم اب میکنه قربونت بشم ماشالا خیلی باهوش و فهمیده ای  سریع حرفا و کارای بقیه رو میفهمی و انجام میدی اولین کار قشنگت که خیلی باحاله نی نای نای یعنی کافیه یه اهنگ یا صدای کوچیک بشنوی شروع میکنی به نای نای کردن خیلی بامزست در مقابلم تا اهنگ غمناک یا مداحی یا صدای اذون بشنویسینه میزنی  تا ما نماز میخونیم شما هم میای سجده میری قربونت برم هروقت اب بخای تا بگم اب میخای میری تو اشپزخونه دفعه اول یک ماه پیش بود از خواب بیدار شدی گفتم بریم به به بخوریم دیدم داری میری تو اشپزخونه خندم گرفته بود الان...
6 تير 1393

عزیز من گل من تولدت مبارک

سلام مامانی بلاخره با 10 روز تاخیر جمعه 9 خرداد تولدت رو برگزار کردیم همه چیز همون طور که میخاستم برگزار شد غیر از شما که از اول تا اخر گریه کردی و از بغل من بیرون نمی اومدی و یه عکس بدون گریه و بدون من نداری اولش خیلی ناراحت بودم اما بعد بی خیال شدم و به خودم گفتم تولد یکسالگی همینه بچه اذیت نمیکنه مهم اینه که برای دل خودم تولد گرفتم و همه چیز خوب برگزار شد تم تولدت رو وان صورتی انتخاب کردم و با اینکه خیلی دوست داشتم خودم درستش کنم و ماه ها دنبال تم بودم اما نتونستم فایل این تم رو پیدا کنم و چون به فوتوشاپ وارد نبودم به شینی تم عزیز سفارش دادم با وجود اینکه کلی کار داشت اما خیلی زحمت کشید و واقعا همون چیزی شد که میخاستم شینی جون مم...
15 خرداد 1393

یکسال در کنار تو بودن

سلام قشنگ مامان عزیز دلم یکسالگیت مبارک یکسال در کنار تو روزهای قشنگ و تکرار نشدنی رو گذروندیم و چه زود گذشت................ باورم نمیشه انگار همین دیروز بود که رفتم دکتر و یهویی تصمیم گرفتیم فردا برم برای زایمان شب تا صبح خوابم نمیبرد و صبح رفتم برای به اغوش کشیدنت با کلی استرس به قول مامان جون وقتی شیطونی میکنی میگه تو همون بچه ای هستی که نمیتونستی شیر بخوری و حالا برا خودت خودت خانومی شدی و البته کلی شیطون بلا بعد حدود دوماه الان فرصت پیدا کردم بیام وبلاگت رو اپ کنم اخه ماشالا خیلی شیطونی دخترم الانم خوابیدی و منم تصمیم گرفتم بیام و خاطرات این روزای قشنگت رو بنویسم تو پست قبلی نوشته بودم که چند قدمی راه میری اما الان حدود د...
12 خرداد 1393

پایان 11 ماهگی و دندون سوم

سلام عسلم دیشب 11 ماهت تموم شد و وارد 12 ماهگی شدی واقعا باورش سخته چقدر زود گذشت یکماه دیگه یکساله میشی فدات بشم دلم برای این روزای شیرینت تنگ میشه دیروز روز مادر بود و چقدر شیرین بود که امسال منم مادر بودم خدایا شکرت به خاطر این نعمت بزرگت راستی امروز متوجه شدم دو تا دندون بالا هم نیش زده برای همین خیلی بهانه گیر شدی و مدام  تو دهنته عشق مامان خیلی خیلی دوست دارم وقتی میای خودتو لوس میکنی و رو پام میشینی دلم میخاد قورتت بدم خودتو برام لوس میکنی. چند قدم راه میری اما زود میشینی و خیلییییی شیطون شدی قربونت بشم روزا با هم میریم پارک و پیاده روی و شما تو کالسکه کیف میکنی اما اخرش گریه میکنی که بیای بغلم خیلی روزای شیرینیه امید...
1 ارديبهشت 1393

اخرین روزهای اسفند و سفر به تهران

سلام گل قشنگم الان که دارم این مطالب رو مینویسم وارد سال جدید شدیم و من از شما معذرت میخام که دیر فرصت کردم بیام بلاگت رو اپ کنم اخه هم شما حسابییییییی شیطون شدی و هم روزای اخر سال بود و یه سفر به تهران رفتیم و بعدم خونه تکونی با کلی بد قلقی شما 13 اسفند با مامان جون سه تایی رفتیم تهران خونه خاله جون و شما هم با محمد حسین دوست شدی وکلی باهم بازی کردن البته به هم حسادت هم میکردی و اگر مامان جون یا من بغلش میکردیم خودتو میرسوندی و میخاستی اون بیاد پایین و شما رو بغل کنیم خلاصه 10 روزی تهران موندیم و کلی مهمونی رفتیم از جمله خونه دایی جون که عاشق شماست دندون دوم شما هم جمعه 16 اسفند درومد و این مدت که تهران بودیم دوتا دندونت کامل از زیر...
22 فروردين 1393

اولین نوروز

  سلام تمام هستی من عیدت مبارک باشه پنج شنبه شب ساعت 20:20  دقیقه شب سال تحویل شد و خیلی خوشحال بودیم امسال شما کنارمون بودی کلی عید دیدنی رفتیم و شما کلی عیدی گرفتی و کلی شیرین تر شدی و همه رو عاشق خودت کردی الان دیگه قشنگ و واضح بابا و مامان و به به میگی.خیلی فرز و سریع چهار دست و پا میری و از همه جا سر درمیاری و از همه جا میگیری و بلند میشی چند دقیقه رو پاهات وایمیستی و خودت میفهمی تنها وایستادی میخندی اوایل تا میفهمیدی تنها واستادی زود مینشستی اما الان میخندی و تا تعادل داشته باشی وایمیستی و دست میزنی قربونت بشم.چند قدم هم برمیداری عاشق دالی بازی ای و همش با همه دالی میکنی حتی میری جلو اینه و با خودت دالی میکنی....
22 فروردين 1393