پريساپريسا، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 12 روز سن داره

پريسا دردونه مامان و بابا

اولین دندون پریسا جون

سلام گلم اولین مرواریدت مبارک باشه عزیزم بلاخره بعد یکماه دندون قشنگت از لثه اومد بیرون یکماهی بود که دو تا دندون زیر لثه داشتی و منم خوشحال دنبال کارای جشن دندونیت بودم اما خبری نشد جمعه 9 اسفند بلاخره دندون قشنگت خودشو نشون دادالبته خیلی کوچولو وقتی اب میخوری دندونت میخوره به لیوان صد میده.امیدوارم خیلییییی دوست دارم برات یه جشن کوچولو بگیرم ایشالا قرار سه شنبه بریم تهران اگه شد وقتی برگشتیم برات یه جشن کوچولو میگیرم
12 اسفند 1392

9 ماهگی

سلام دختر ناز مامان عشقم 9 ماهگیت مبارک یک هفته است شما وارد 10 ماهگی شدی با کلی کارای جدید البته ورود به 10 ماهگی با یه ویروس سرماخوردگی شروع شد که البته به منم منتقل کردی و هردومون افتادیم برای همین من نتونستم زودتر بیام وبلاگت رو اپ کنم گلم دختر نازم الان دیگه قشنگ چهار دست و پا رو یاد گرفتی البته چند وقتی میشد حالتش رو میگرفتی اما 27 بهمن قشنگ چهار دست و پا رفتی البته با اینکه کامل چهار دست و پا بلدی اما بیشتر ترجیح میدی سینه خیز بری.قربونت بشم مثل سربازا سینه خیز میری خودت در هر حالتی باشی میتونی بشینی.از همه جا میگیری و بلند میشی و راه میری البته میدونی دستت رو ول کنی میفتی و حواست هست.عشق مامان عاشق دست زدنی و صبح که از خواب...
8 اسفند 1392

8 ماهگیت مبارک

سلام عشق من اول از همه معذرت بابت این همههههه تاخیر.من این مطلب رو خیلی وقته تایپ کردم اما به علت کمبود وقت برای کم کردن حجم عکسا برای اپلود دیر شد ببخش گلم روزهای قشنگ کودکیت خیلی سریع دارن طی میشن و یه روز میرسه که تو هم مثل ما حسرت این روزاتو میخوری.هر روز شیرین تر و بلاتر...تازگی یاد گرفتی تا من و بابا رو میبینی خودتو برا ما لوس میکنی فدای اون خنده های ریزه میزت بشم 8 ماهگیت مبارک گلم البته ببخشید با تاخیر وبلاگتو اپ میکنم اخه شما خیلی بلا شدی و اصلا نمیذاری من به هیچ کاری برسم تازگی هم رو زمین بند نمیشی و همش دوست داری از من بالا بری.دخترم خیلی لوس شدی و تا منو ببینی میزنی زیر گریه بغل هیچ کس نمیمونی و همش گریه میکنی اندر احوالا...
14 بهمن 1392

نذر شله زرد به پاس سلامتی پریسا جون

سلام دختر نازم.قربون شما بشم که اینقدر شیطون شدی و به  من فرصت هیچ کاری رو نمیدی این متن رو نزدیک یکماه پیش عنوانش رو نوشتم اما فرصت نشد بیام بذارم و وبلاگت رو اپ کنم ناز مامان پارسال روز شهادت اما حسن مجتبی از خدا و امام عزیزمون خواستم اگه شما سالم و سلامت بیای بغلم شله زرد نذری بپزم و تو روز شهادت امام حسن مجتبی که غریبن و کسی زیاد تو این روز نذری نمیده من نذرم رو ادا کنم و این شد که امسال به پاس سلامتی شما شله زرد پختیم و پخش کردیم.خدایاااااااااااااااا شکرت که دختر نازم سالمه   اینم چند تا عکس از اون روز       ...
14 بهمن 1392

7 ماهگی پریسا جون و اولین شب یلدا

سلام دختر ماهم هفت ماهگیت مبارک گلم دیشب علاوه بر اینکه شما هفت ماهه شدی اولین شب یلدای عمرتم تجربه کردی...دیشب بلندترین شب سال بود رفتیم خونه مامان جون و دور هم اجیل و شیرینی و هندونه و انار خوردیم بعدا چندتا عکس میذارم.امسال اولین سالی بود که شما هم کنارمون بودی...ایشالا صد سال سالم و سلامت زندگی کنی گلم توی این یکماه اتفاقات زیادی افتاده که یکی یکی برات مینویسم گلم اول اتفاقات خوب رو برات میگم: دو هفته پیش رفتیم و گوشای شما رو سوراخ کردیم اولش یکم گریه کردی اما حالا خانوم شدی چند روز قبل از اینکه هفت ماهت تموم بشه شما تونستی خودت به تنهایی بشینی و دیگه مثل قبل نمیفتی و تعادلت رو حفظ میکنی.. چند روزی هم هست که سینه خیز میری خی...
2 دی 1392

6 ماهگی پریسا جون و شروع غذای کمکی و سرمای لعنتی

سلام مامانی قربونت بشم 6 ماهه شدی عشقم....6ماه اول زندگیت با تمام سختی هاش گذشت حالا وارد 6 ماه دوم شدی اما با یه سرماخوردگی لعنتی که نمیدونم از کجا اومد چند شب پیش اخر شب یهو تب شدیدی کردی طوریکه ترسیدیم و همون نصفه شبی بردیمت دکتر.اقای دکتر همه جای شما رو معاینه کرد و گفت علائم سرماخوردگی نداری و چون 39 درجه تب داشتی گفت اگه تا دو روز دیگه علائم ظاهر نشد باید پیگیری کنین شاید عفونتی چیزی باشه خیلی ترسیدیم تا صبح بهت قطره استامینوفن دادم تبت خداروشکر پایین اومد اما روز بعد دیدم از چشمات اب میادو سرفه های خیلی بدی میکنی فهمیدم که بعله سرماخوردی اونم از نوع بدش طوریکه تو همین چند روز اب شدی به صورتت که نگاه میکنم کوچولو شده امیدوارم زودتر ...
1 دی 1392

واکسن شش ماهگی البته با تاخیر

عشق من سلام بلاخره بعد 9 روز تاخیر واکسن شش ماهگی و اخرین واکسنتو تا یکسالگی در تاریخ شنبه 9 اذر زدیم البته چون قطره فلج نبود پنج شنبه رفتیم و شما قطره خوردی اینبار زیاد اذیت نشدی فقط وثتی خانوم پرستار میخاست واکسن شما رو بزنه و در حال اماده سازی سرنگ بود همچین با دقت نگاه میکردی خبر نداشتی قراره چی بشه یهو زدی زیر گریه اما زود اروم شدی و فقط چند ساعت اول به خاطر درد پات نا ارومی میکردی اما خداروشکر با خوردن قطره استامینوفن تب نکردی و تا شب خوب شدی اندر احوالات شما در 6 ماهگی بگم: کل خونه رو غلت میزنی و البته دور خودت 180 درجه میچرخی تا به چیزی که میخای برسی اما اونقدر تو سینه خیز رفتن و چها دست و پا تنبلی که اگه یه چیزی جلوت باشه ...
15 آذر 1392

پریسا به روایت تصویر

سلام عشق من به خاطر اینکه شما خیلی شیطون شدی و همه وقتم پره بعد مدتی اومدم وبلاگت رو اپ کنم با کلی عکس از این مدت که دوست داشتم اینجا باشن اینجا بعد واکسن 4 ماهگیت هست که خوابیدی فدات بشم   عاشق این سه تا عکستم از بس مظلوم و ناز افتادی         ژستای مختلف پریسا خانوم موقع عکس گرفتن             فدات بشم تا کفش پات میکنم میخای بگیریش     پریسا و دوستش روروئک       ...
3 آذر 1392

پریسا و مراسم شیرخوارگان حسینی

سلام گل دختر مامان خوبی؟؟؟؟؟؟ جمعه 17 ابان 92 مصادف با 4 محرم مراسم شیرخوارگان حسینی بود و از اونجا که پارسال نذر کرده بودم شما سالم بدنیا بیای لباس علی اصغر تنت کنم و ببرمت مراسم صبح زود حاضر شدم و با اژانس رفتیم حسینیه اخه بابایی طبق روال جمعه ها رفته بود فوتبال اما قرار شد برگشت بیاد دنبالمون اولش خیلی تعجب کرده بودی.......خوابت گرفته بود اخه شما عادت داری تا 10 صبح میخابی اما اونروز ساعت 7 صبح بیدار شده بودی تو بغلم خوابت برد و اخر مراسم بیدار شدی برا همین تو مراسم نشد ازت عکس بگیرم و اومدم خونه عکس گرفتیم خیلی مراسم قشنگی بود خدارو شکر کردم که شما سالم تو بغلمی و دشمنان امام حسین رو لعن که حتی به کودک 6 ماهه هم رحم نکرده بودن تو...
3 آذر 1392